امشب خیلی دلم گرفته بود....یکدفعه یاد وبلاگم افتادم اصلا فکر نمی کردم بعد از پنج سال هنوز پا برجا باشه...
حرف برای گفتن زیاد دارم,حرفهایی که نمی شه به کسی گفت,یعنی درد دلهای درونیه و گفتن هم نداره...
اما می خوام اینجا بگم همه رو بگم و اروم بشم..
نزدیک پنج سال از ازدواج من و مجید می گذره وحاصل این ازدواج هم تولد پسرم امیرحسینه...
گفتنی ها زیاده و یکی یکی همش رو می نویسم و دفتر خاطراتم ثبت می کنم. شروعی دوباره...
ادامه مطلبما را در سایت شروعی دوباره دنبال می کنید
برچسب : شروعی,دوباره, نویسنده : maneoo87 بازدید : 63 تاريخ : شنبه 4 شهريور 1396 ساعت: 5:56